هرگز در زندگی این دورا ابراز نکن

اول آنچه نیستید

دوم همه آنچه که هستید


خواستم بعد از مدت ها که اومدم یه چیزی بنویسم دیدم داغون تر از اونم که بخوام حرفی بزنم. فکر می کنم همه حرفام همونیه که اول این متنه. 


چند سال پیش یه کتابی به نام "میرا" خوندم. اسم نویسنده رو نمیدونم اما کتاب تصویر واقعی زندگی تو این دوره بود. اینکه همه مجبورن یه ماسکی از لبخند، لبخند زورکی روی لب داشته باشن تا هر کی اونا رو می بینه بگه چه خندان!!! چه انرژی داره، به من انرژی مثبت میده و باعث تقویت روحیه همه میشه، همه باید به کار تیمی علاقه مند باشن و اگر تو بنا به شخصیتت آدمی منزوی یا کم حرف باشی یعنی به درد هیچ کار و جامعه ای نمی خوری، همه چی باید رو باشه در عین اینکه همه چی باید مخفی باشه!!! و بدتر از همه اینکه همه در نهایت باید به اینا تن بدن و هر کی مقاومت کنه نتیجش فنا شدنه. جالب اینجا بود که هر کی هم می خواست فرار کنه تو یه محوطه تازه آسفالت شده ای که حرارت قیر و چسبندگی اش خسته ات می کرد گیر می افتاد و مامورا دستگیرش می کردن و به زور به صورتش ماسک خندان می زدن، مجبورش می کردن آواز گروهی بخونی، ... اینا حقایق همین زندگی هست که ما الان داریم.


این غم انگیزه.